فریاد عشق

از دیروزهای هیچ
از ان همه نمی دانم و چه می دانم
کودک دلبند بی زبانم
که هیچ نمی داند از این جهان
از حزن بادهای ناماندگار
سخت دلگیر می شود از این سوال بی جواب
تا کجای این جهان باید
تبعیدی گناه بزرگی باشم
که از بوی سیب آغاز شد
تا فرصت ناپیدا
اینک
از چشم هایی با خط رنج
مردمکانی با حسرت عشق
پشت پنجره کلمات ، خیالات
امید حضوری است که در رگ ها یم عاشق می شود
بیداری پادشاه قلبم
می دانم
هر ثانیه ای ابتدای جهان است
و حالا این سوی پنچره کلمات ، ثانیه ها
حروف نشنیده هنوز
عشق را فریاد می کنم 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
خسرو شنبه 28 دی‌ماه سال 1387 ساعت 05:58 ب.ظ http://khosrows.blogfa.com

سلام

سروده بسیار زیبایی است . با تبادل لینک موافقید ؟

مهدی دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:59 ب.ظ http://margeyekmard.blogfa.com

کاکلی تو اینجا بودی؟
آمدند و رفتند
کاکلی شناختی؟
یادت که هست؟
در پس هر امدنی رفتن بود
حالا این تو
و این در باز قفس
من به تنهایی خویش عادت دارم

داداش مصطفی بسیاربسیاربسیاربسیارک شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:00 ق.ظ http://mosijoon.blogfa.com

به نام حق
----------
سلام به خواهر مهربون
امیدوارم حالت خوب باشه
مهربون چه وبلاگ قشنگ و زیبایی ساختی
خیلی دلنشینه
در مورد شعر قشنگت هم باید بگم ایندفعه خیلی خیلی خوب بود معنیش به نظرم الهی اومد گفتم نگم بهتره آخه شاید اشتباه شه
به همین که شعرت عالیه و مثل اشعار قبلیت دلنشین و دلچسب بسنده می کنم
خوشحال میشم به من سر بزنی مهربون
موفق و شاد و سلامت باشی (لینکت کردم بدون هیچ توقعی)
بازم با رغبت میام اینجا حتما
مراقبه خودتون باشید
حق یارو نگهدارتون

داداش مصطفی بسیاربسیاربسیاربسیارک سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:23 ب.ظ http://mosijoon.blogfa.com

به نام مهربان مهرآفرین
----------------------------
سلام به آبجی حسنا ی گل و مهربون
خوبی؟
امیدوارم خوب باشی
خوب چرا آپ نمی کنی؟ منتظرما
منم به خاطر دوهفته مریضیم طبع دلنوشته ام از بین رفت!!!
یه کاریش میکنم
مراقبه خودتون باشید
موفق و شاد و سلامت باشید
حق یارو نگهدارتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد