انتظار

آه ... ای پناه پریشانی ام
نمی دانم از کجای امدن می آیی
اما من
انقدر صبور می شوم
تا بیایی
و تمام هستی خویش را بر من ببارانی
چون نقطه روشنی
در کوچه خاموش من
پس از زمستان تنهایی ام
تو که معطری از تمامی فصول
به نو شکفتن بغض های من
ترانه ای می خوانی
آری
من
ترا عاشق می شوم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد