-
دوست داشتن
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 21:45
گفتم: سکوت می کنم سکوتی از سر بغض و اندوه ارام مبهوت جاری می شوم کسی چه می داند شاید کسی امد از حوالی باران مرا باورکرد صدا کرد همان گونه که هستم پس من هم مثل خودش ساده ی ساده می گویم دوستت دارم گفتا: و من دو ست دار م اند کی بغض های آن سکو ت را گیرم دو ست دارم اندو ه را رهسپار دیار ابر های دو ر نمایم دو ست دارم آرام و...
-
یلدای مهربانی
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 21:43
گفتم: یلدای مهربانی چشم هایم را می بندم ماه من بی خبر نمانی در این شب تولد مهر انقلاب سپید ستاره ی عشق نیمه شب اهسته پاورچین پاورچین به حوالی خلوت خامشت خواهد امد در پهنه های حسی وسعت کلام های محبت برایم شعری بخوان ، قصه بگو ، فالی بزن لحظه ای در این ناکجای رفتن می مانم دارم ارزو می کنم به سرم زده می توانم می بینی؟...
-
انتظار
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 21:42
گفتا : و دانستم این حر ف دل تو است بی گفتگو می دانستم که در همه بغض های فر ار تو ز خوش دلیها غم غیبت عشق چه سخت هو یدا است در پشت هر پنجر ه پر بخار آه لبی است که عشق و عشق را می خو اند و تو ای عشق خو اهس شد ؟ بی گمان پاسخ من آری است گفتم: در این ازدحام روزها آهسته و پاور چین پاورچین به حوالی خلوت خاموش من بیا دیر گاهی...
-
برای عشق
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 21:41
گفتا: دوباره عشق دل خزان زده ام باغ ارغو ان شده است بهشت خاطره پژمر ده جو ان شده است همان بخت به گردسر م کند پرواز زلال شوق به رگهای جوان رو ان شده است پس از چه مایه صبوری سکو ت و تنهائی دو باره بلبل طبعم ترانه خو ان شده است مگر که دو ست به فر یاد داد خو اه ر سید که این خموش ز سر تا به پا ز با ن شده است گفتم: در چار...