گفتم:
در این شتاب بی صدای زندگی
غفلت پروانه ها
در پناه گلبرگ ستاره های خاموش
خوابهای ناخوش از احوالات آدمی می بینم
و باز باز
می رسم به سر سطر سکوت
گفتا:
در سراسر این سراسیمیگی
پر رنگین پروانه غافل
در رقص گلبرگها و ترانه غمگین ستاره خاموش
رویا می بینم و خوابهای خوش آدمی نام می رود
وباز باز
روم سوی اوج فر یاد