دوست داشتن

گفتم: 

سکوت می کنم
سکوتی از سر بغض و اندوه
ارام
مبهوت
جاری می شوم
کسی چه می داند
شاید
کسی امد
از حوالی باران
مرا باورکرد
صدا کرد
همان گونه که هستم
پس من هم مثل خودش
ساده ی ساده می گویم
دوستت دارم 

 

گفتا: 

و من دو ست دار م اند کی بغض های آن سکو ت را گیرم
دو ست دارم اندو ه را رهسپار دیار ابر های دو ر نمایم
دو ست دارم آرام و مبهو ت ز گفته های تو در مهرت جاری و ترا در مهر جاری سازم
و می دانم این را ز هر رهگذری پر سیدم و می دانم که در جو الی باران ز یر آن بر ف سفید و یا در آن گر مای آفتاب بی رنگ ز مستان
ترا باور خو اهم کر د ز باو ر هائی که مرا دادی
و بی پر ایه فر یادت را پاسه خو اهم داد
دو ستت دارم
دو ستت دارم
دو ستت دارم 

 

یلدای مهربانی

گفتم: 

یلدای مهربانی


چشم هایم را می بندم
ماه من
بی خبر نمانی
در این شب تولد مهر
انقلاب سپید
ستاره ی عشق
نیمه شب
اهسته پاورچین پاورچین
به حوالی خلوت خامشت خواهد امد
در پهنه های حسی وسعت
کلام های محبت
برایم شعری بخوان ، قصه بگو ، فالی بزن
لحظه ای در این ناکجای رفتن می مانم
دارم ارزو می کنم
به سرم زده می توانم
می بینی؟
دیگر دلواپس چه هستی؟
عاقبت روشن من!
با من بگو
با کدام جرأت
از کدام نقطه اغاز کنم
هجای لبخند
الفبای مهربانی ، امید را
چشم هایم را باز می کنم
می بینم
چون قاصدکی در باد
آزاد
رها 

 

 

گفتا: 

 

و چشمهایت را در این و اپسین نفسهای شب می بینم
چه در خشانند
آری این آغاز زایش مهر است
زایش میترا
زایش نو ر
زایش عشق آری با تو سخن می گو یم و قاصد کی را ر و انه تو کنم
تا از لبان من ترا گو ید
مهر بان دو ستت دارم
دنیای همچنان عاشق عشق است

انتظار

گفتا : 

و دانستم این حر ف دل تو است
بی گفتگو می دانستم که در همه بغض های
فر ار تو ز خوش دلیها غم غیبت عشق
چه سخت هو یدا است
در پشت هر پنجر ه پر بخار آه
لبی است که عشق و عشق را می خو اند
و تو ای عشق خو اهس شد ؟
بی گمان پاسخ من آری است  

 

 

گفتم: 

در این ازدحام روزها
آهسته و پاور چین پاورچین
به حوالی خلوت خاموش من بیا
دیر گاهی است آمدنت را به شماره نشسته ام ای عشق